پیشنهاد از طریق پیامک

شخصیت شناسی MBTI  یک علم بسیار قدرتمند و هوشمند است که برای پیشبینی و شناخت انسان ها در هر حوزه ای ، از رابطه ی عاطفی گرفته تا کشف استعداد و انتخاب شغل و …

شروع یک جدال…

وقتی که mbti را یادگرفتم حسرت عجیبی خوردم که چرا در دوران دبیرستان این مباحث را یاد نگرفتم ! چرا این همه سال را با زجر و درد زندگی کردم … بزارید قسمتی از داستان زندگی خودم را براتون بگم :

داستان بر می گرده به سالی که کنکور ریاضی داشتم ، اون سال من با کمی تلاش کنکور ریاضی دادم و همین که از جلسه کنکور بیرون امدم احساس آزادی عجیبی داشتم و از ته دل اکسیژن را نفس می کشیدم اما این ازادی و خوشحالی دیری نپایید و داستان برای من عوض شد:)!

یک نفر از اعضای خانواده ام که فردی شهودی و آینده نگر بود ( اخر این مقاله با یک فرد شهودی اشنا میشی ) به من ایده عجیبی را پیشنهاد داد و من هم از آنجا که یک فرد شهودی بودم در یک روز با یک ایده، به کلی مسیر زندگی که برای خودم مشخص کرده بودم تغییر پیدا کرد اما اون ایده عجیب برای من چه بود ؟

mbti

اون ایده این بود که من دوباره پشت کنکور بمانم البته با این تغییر که سال جدید کنکور جدید بدم یعنی کنکور تجربی! آن پیشنهاد این بود که من درس بخوانم و در آینده یک آقای دکتر بشوم  .

بعد از اون پیشنهاد من شبانه روز رویا پردازی هایی برای خودم تدارک می دادم که وای خدای من ، من ساخته شده ام برای پزشک شدن ، این همان مسیر من است ، همان چیزی که می خواستم …

و بعد از این ماجرا و خیال پردازی ها تصمیم گرفتم که به صورت جدی شروع کنم به خواندن درس هایی که مستلزم کنکور تجربی بود ، از زیست شناسی شروع کردم تا خود ریاضی که رشته ی تحصیلی من بود .

بعد از چندماه احساس خستگی و کلافگی داشتم اما ادامه دادم تا جایی که واقعا سخت شده بود که صبح ساعت 6 بیدار شوم ، انقدر سخت بود که آرام آرام لج بازی هایی که با خودم داشتم شروع شد ، سرزنش هایی که از سمت خودم بود شروع شد ، مقایسه شدن هایی که خودم با بقیه دوستان و آشنایان داشتم شروع شد.
روز ها و ماه ها برایم به سختی زیادی گذشت  ، یادمه بازی و تفریح هایی که داشتم با یک عذاب وجدانی عجیبی همراه بود گویا قاتل چند نفر بودم . این روز ها با تلخی های زیاد و خوشی های کم گذشت تا روز کنکور …

کنکور را گند زدم ، البته یکماه مانده به کنکور می دانستم که کنکور را خراب می کنم و از قبل برنامه ریزی کرده بودم که یک سال دیگر پشت کنکور می مانم اما این سری من دو راه بیشتر نداشتم یا باید به سربازی می رفتم یا باید به یک دانشگاه می رفتم . اما راه سوم را انتخاب کردم !

دانشگاه رفتم اما سوری ، دانشگاه پیام نور را ثبت نام کردم ولی به ظاهر و هدفم این بود که فرصتی برای خودم بخرم که دوباره و برای سال سوم کنکور بدهم .

 

سال سوم حس و حالم افتضاح تر از سال قبل اما با هر سختی که بود خواندم و خودم را به جلسه کنکور سال سوم رساندم و همان جا بود که از ترس به خودم وحشت کرده بودم و عرق سرد پیشانی ام را فرا گرفته بود ، هرجور بود آزمون کنکور تجربی را به پایان رساندم ( وقت کم آوردم و شیمی را پاسخ ندادم!)، بعد از آزمون چون می دانستم چه گندی زدم با زمین و زمان قهرکرده بودم انگار همه دنیا برای من به پایان رسیده بود ، می توانم بگویم برای مدتی کوتاه افسرده بودن را انتخاب کردم تا زمانی که نتیجه آزمون آمد و نتایج این شد که زیست را نزدیک به 50 درصد و بقیه دروس را 10 تا 20 درصد زدم .

رتبه ی جالبی نبود یا حداقل اون چیزی که من میخواستم نبود ، من هم به هیچ عنوان رشته ای بجز پزشکی نمی خواستم برای همین انتخاب دانشگاه و رشته را فقط  پزشکی و دندان پزشکی را انتخاب کرده بودم و تقریبا مطمئن بودم که بازنده ی شکست خورده ای بیش نیستم .
تا این جا رشته های انتخابی من ریاضی و علوم تجربی بود اما مسیر زندگی من همین جا به پایان نرسید .

یک قدم در گذشته تا شکست آینده

من در دوران اول دبیرستان به رشته ی علوم انسانی علاقه عجیبی داشتم علی الخصوص روانشناسی اما به علاقه خودم مطمئن نبودم و آن زمان که می خواستم انتخاب رشته کنم و علوم انسانی را انتخاب کنم ، انسان های ناآگاه اطرافم رتبه بندی که می کردند میگفتند ریاضی فیزیک رشته برتری است و بعد تجربی و بعد … خیلی ها می گفتند بچه تنبل ها علوم انسانی و … انتخاب می کنند و من هم پیش خودم می گفتم من تنبلم …  این شد که رشته ریاضی را انتخاب کردم و باور تان نمی شود بدون هیچ تجدیدی توانستم دبیرستان را به پایان برسانم اما در این حین دهنم به طرز وحشتناکی سیمان شد !!!

برگردیم به بعد از آخرین کنکوری که دادم ، من تقریبا متوجه شدم که پزشکی مسیر من نبوده و رفتم در مسیر مهندسی ، اما در این مسیر باز هم راضی نبودم ، دنبال یک چیز بودم که خودم نمی دانستم چیست ، یک روز متوجه شدم در حال مطالعه کردن کتاب هایی در حیطه علوم انسانی و روانشناسی هستم و به طرز عجیبی وارد دوره ی بلند مدت چند ده میلیونی که که در دانشگاه تهران برگزار می شد ،شدم که محورش طراحی آموزشی و تدریس و آموزش و سخنرانی مهارت های ضروری زندگی مثل مهارت های ارتباطی ، شخصیت شناسی ، برنامه ریزی و مدیریت زمان و … بود  این دوره را به پایان رساندم و در حین و بعد از پایان دوره تحقیقات زیادی کردم .

 

در موضوعات روابط انسانی و مهارت های ارتباطی ، خوشبختی بشر ، شادی و تقریبا بسیاری از مهارت های اصلی نیاز ما انسان ها در زندگی که در مدارس و دانشگاه هایمان متاسفانه تدریس نمی شود ساعت ها زمان گذاشتم و اطلاعات دست اولی کسب کردم. آرام شروع به نوشتن کتاب های ارزشمندی کردم به نام های :کتاب درخت رابطه و کتاب درخت زندگی  ، کارگاه ها و سمینار های زیادی در حوزه های مختلف با ارگان های مختلف از دانشگاه تا بیمارستان و … برگزار کردم و در این روزها که در حال تدارک برای رفتن به دانشگاه جدید با رشته دلخواه و دوست داشتنی که عاشقش بودم و خواهم بود هستم .

تجربیات بدون نتیجه ….

تا این جا من سه رشته یعنی علوم ریاضی ، علوم تجربی و علوم انسانی را با آزمون و خطا با تجربه کردن مسیر هایش و زمان های که برای هر کدام صرف و هزینه کردم توانستم بعد از سال ها متوجه شوم که علاقه ی اصلی من به انسان ها و علوم انسانی است ، فهمیدم شخصیت من توانمندی هایش چیست ، علاقه هایش چیست ، نقطه ضعف هایش چیست ، فهمیدم چه راهی برای من بهتر است ، چه مسیر تحصیلی و شغلی برای من بهتر است و …

چه زمانی همه این ها برای من شفاف شد؟ زمانی که با علم شخصیت شناسی MBTI آشنا شدم آن زمان بود که فهمیدم که اخ اگر شخصیت شناسی mbti را زودتر یاد می گرفتم این همه دست وپا نمی زدم و  حسرت زمان های از دست رفته را نمی خوردم که چقدر همین علم ساده می تواند راحت مسیر زندگی و روابط انسانی ما را دستخوش تغییرات بزرگ و حیرت انگیزی کند .

شناخت من از MBTI

من بعد از یادگیری شخصیت شناسی MBTI  کاملا فهمیدم وای خدای من ، تیپ شخصیتی من ( ترجیح روانی من ) چقدر عاشق اینکه به درونیات انسان ها پی ببرد و از روزی که تیپ شخصیتی خودم را شناختم دیدم چقدر برای من روابط انسانی مهم و ارزشمند است و از اینکه می بینم کسی در روابط خود با اطرافیانش مسئله و مشکل دارد ناراحت می شوم مخصوصا رابطه های عاطفی و جالب اینجا بود که هم از تجربه شخصی خودم هم دیگران و تحقیقاتی که بررسی کردم متوجه آن شدم که این مسئله ها ،  مشکل ها ، تعارضات و اختلافات در رابطه ها خیلی ساده با علم شخصیت شناسی قابل حل شدن است و من علی عباسی تصمیم و هدفی که در حال حاضر در جهت رسالت و معنای زندگی خودم دارم این است که تا اونجایی که می توانم یکی از ضروری ترین مهارت های لازم برای مراقبت و حفظ رابطه را به نام شخصیت شناسی را به همه آدم ها یاد بدم و در این مقاله قصد دارم شما را با یک مدل محبوب و پر طرفدار شخصیت شناسی ها را به نام شخصیت شناسی MBTI آشنا کنم .

شخصیت شناسی MBTI چیه و از کجا امده؟

شخصیت شناسی  MBTI  را دو بانوی آمریکایی به نام‌های «مایرز» و «بریگز» ابداع کردند که خود آن‌ها بر اساس مطالعه تئوری «کارل گوستاو یونگ»، روانپزشک برجسته سوئیسی به ایجاد یک مدل تیپ‌شناسی ترغیب شدند.
MBTI مخفف عبارت Myers-Briggs Type Indicator است . یعنی نشانگر تیپ شخصیتی مایرز(اسم ) و بریگز (اسم) .

کاربرد شخصیت شناسی MBTI

شخصیت شناسی MBTI ، طبیعت ما انسان ها را نشان می دهد و به ما می گوید که هر کدام از ما با یک طبیعت خاص وارد این دنیا شده ایم . شخصیت شناسی MBTI به ما نشان می دهد که چرا رفتار های ما انسان ها با یکدیگر انقدر متفاوت است و دلیل این تفاوت های را به ما می گوید .

 

یک باور اشتباه…

یک باور اشتباه که خیلی از ماها در رفتار هایمان نشان می دهیم این است که فکر می کنیم چون همه ی ما انسان هستیم پس خیلی خوب بقیه انسان ها را می شناسیم و همه شبیه ما هستند درصورتی که اصلا به این صورت نیست . در یکی از جلسات کوچینگم فردی بود که به من می گفت آقای عباسی من تو یه روابطم با همکار هایم مشکل دارم ، گفتم چه مشکلی ، اون فرد گفت :« من وقتی از همکارهایم درخواستی میکنم بسیاری از اوقات درخواست هایم را رد می کنند ، اما من هر زمان که آنها از من کاری می خواهند من برایشان انجام می دهم اما انها اصلا برای من اینگونه عمل نمی کنند ، چرا همکارهایم چنین نیستند ؟ چرا مثل من نیستند؟ »
این یکی از معضل های ناآگاهی از شخصیت خود و دیگری است ؛ چرا که شخصیت شناسی یکی از منابع رفتار های ماست که بر اساس طبیعت ما نشأت گرفته است ، حالا اگر ما شخصیت اطرافیانمان مثل همسر ، همکار و … را بشناسیم می توانیم بسیاری از دلایل رفتارها ، واکنش ها را در رابطه حدس بزنیم و دیگر برایمان عذاب آور نباشد ، این یکی از کاربرد های شخصیت شناسی MBTI است یعنی درک متقابل در روابط.

شخصیت ما از کجا نشأت گرفته است ؟

پروفسور کارل یونگ خالق شخصیت شناسی MBTI بر این عقیده بود که علاوه بر طبیعت (وراثت) عاملی مثل محیط بر شکل گیری شخصیت ما تاثیر دارد ، محیط شامل تربیت خانواده ، فرهنگ ، آموزش ، باید و نباید های اجتماعی می باشد .

نکته ی که اینجا هست این است که محیط یا ما انسان ها را در جهت طبیعتمان سوق داده است یا سعی شده که ما را به نحوی بر خلاف طبیعتمان رشد دهد.

پس شخصیت امروز ما از دو آیتم به نام وراثت (طبیعت) و محیط شکل گرفته است.

 

شخصیت شناسی MBTI چیه و چطور به روابط عاطفی و زندگیمان کمک می کند؟

شخصیت شناسی MBTI به چهار جنبه از روان ما کار دارد و بایستی ما به این چهارمورد را بررسی کنیم . به چهار جنبه ی که MBTI با آنها کار دارد ترجیحات روانی نیز می گویند .

ترجیح روانی یا ترجیح شخصیتی در MBTI

ترجیح روانی چیه ؟

اول بهتر است تعریفی از ترجیح روانی داشته باشیم ، شما هم دست چپ و هم دست راست را در اختیار دارید (احتمالا) یعنی دو گزینه پیش روی شما برای استفاده از این دو دست ، خب حالا اگر تصمیم بگیرید که جمله ای را روی کاغذ بنویسید کدام دست را انتخاب می کنید ؟ دست راست یا دست چپ ؟ ترجیح شما برای نوشتن استفاده از کدام دست است ؟ با کدام دست راحت تر هستید برای نوشتن ؟ حالا در شخصیت شناسی MBTI برای مثال شخصی که برونگرایی را بر درونگرایی ترجیح می دهد به این معنا است که او هم می تواند به دنیایی درونی خود توجه داشته باشد و وقتی که در دنیای درونی مثلا درگیر فکر کردن می شوند از کارکرد درونگرایی خودشان استفاده می کنند اما ترجیح اون برونگرایی است و با جهان بیرون راحت تر است .

پس به این نکته مهم توجه کنید که درونگرای 100 درصد یا برونگرای 100 درصد وجود ندارد به قول یونگ چنین انسانی فقط در تیمارستان پیدا می شود .

استفاده کردن از غیر ترجیح

تا اینجا متوجه شدید که ما انسان ها هر دو ترجیح روانی یا هر دو نوع ترجیح شخصیتی را در درون خود داریم اما یکی را بر دیگری ترجیح می دهیم . (دقیقا مثل همان مثال دست چپ و راست که ما نوشتن با یک دست را بر دیگری ترجیح می دهیم چون با آن راحت تر هستیم )

نکته بسیار مهم :

قبل از این که نکته مهم را بهتون بگم بهتر یک اقدام کوچیک انجام بدید .

با دستی که عادت دارید روی کاغذ بنویسد «آموزش و یادگیری یک تجربه هوشمندانه از زندگیست و آفرین به من که هوشمندم »

………………………………………………………………………………………………….

برای بار دوم خودکار را به دست مخالفتان بدهید همان دستی که برای نوشتن به آن عادت ندارید و متن بالا را دوباره بنویسید .

…………………………………………………………………………………………………..

به نظر خودتان دست خط شما وقتی که با دست مخالفتان نوشتید خوب بود ؟ وقتی که با دست مخالف در حال نوشتن بودین داشتین لذت می بردین ؟

به نظر می رسه زمانی که شما در حال نوشتن بودید احساس کلافگی و خستگی می کردید درسته ؟

توجه داشته باشید که نوشتن یک مهارت است و می شود با تمرین و تکرار با همان دست مخالفتان نوشتن راحت تری را تجربه کنید اما دقت کنید که این تمرین کردن چقدر نیاز به تمرکز و مصرف انرژی و زمان گذاشتن دارد ولی وقتی که شما با دستی که تسلط دارید می نویسید احساس راحتی دارید و با مصرف انرژی خیلی کمتر این کار را انجام می دهید . دقیقا ترجیح روانی یا ترجیح شخصیتی شما به همین صورت است .

و نکته ی مهم اینه که زمانی که در حال استفاده از غیر ترجیح خود هستیم انرژی  زیادی را باید صرف کنیم . پس یعنی اگر شخصی برونگرایی را ترجیح می دهد ، وقتی که از کار کرد غیر ترجیح خود یعنی درونگرایی استفاده می کند (مثلا در تنهایی و سکوت کتاب می خواند ) ، انرژی زیادی را مصرف می کند .

معرفی چهار ترجیح روانی شخصیت شناسی MBTI

نحوه دریافت انرژی شما به چه صورت است ، از کجا انرژی کسب می کنید ؟

نحوه جمع آوری اطلاعات شما به چه صورت است ، به چه اطلاعاتی بیشتر توجه می کنید ؟

چگونه تصمیم گیری می کنید ؟

سبک زندگی شما در جهان بیرون چگونه است ؟